پست های ارسال شده در دی سال 1387

        آرام و بی صدا می آیی ...! مثل نفس های گل گلدان تمام اتاقم را سرشار می کنی و من از ... ادامه مطلب

    گاهی به نوشخند ،  لبت را اشاره کن ما را به هیچ ، صاحب عمر دوباره کن     بنمای روی خود ز پس پرده آشکار یک ... ادامه مطلب

    پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست   شعر زلال جوشش احساس های من از موج دلنشین ... ادامه مطلب

      باز هـــــــــــم، اندر تب و تاب آمدم   با صـراحـــــــــــــیِ  مـیِ ناب آمدم دیده و چشـــــــمِ مـن اندر  انتظار  از پـیِ دیــــــــــــــــــدار ... ادامه مطلب

    امشب بر آستان تو سائیده ام سری وا کرده ام به سمت تو درهای دیگری درهای دیگری همه از جنس ... ادامه مطلب

       تو مهری تو ماهی  تو بارنده ابری به هر باغ بی بر تو خوبی تو پاکی تو چون ژالۀ صبحگاه بهاری تو برگی تو ... ادامه مطلب

        دو برگ از دو دفترچه خاطرات:   من فرزند دارم . برای او تا بتوانم پول بیشتری خرج خواهم کرد . به ... ادامه مطلب

      حال عالَم سر بسر پرسیدم از فرزانه‌ای گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانه‌ای گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان ... ادامه مطلب

    تو صدای پایت را به یاد نمی آوری چون همیشه همراهت است ولی من آن را به خاطر دارم چون تو همراه من نیستی  و ... ادامه مطلب

    همه بالاخره می گذارند و می روند، ما آخرسرباید دست درآغوش خودمان کنیم ٠  آخرین مشتری وآخرین کسی که باید با اوازدواج  ... ادامه مطلب

  ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رهایت تا قیامت همه جا محشر ... ادامه مطلب

    همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن ز مدینه تا به کعبه، ... ادامه مطلب

    گیاه وحشی کوهم، نه لاله ی گلدان مرا به بزم خوشی های خودسرانه مبر به سردی خشن سنگ، خو گرفته دلم مرا به ... ادامه مطلب

      نمیدانم . تو میدانی ؟ شب میلاد خوابیدم رها از صبح بیداری سه ده سال است که میبینم مکرر خواب بیداری شبی ... ادامه مطلب

       تو ظریفی     مثـل گلدوزی یک دختر عاشق             که دل انگـیزترین گلها را     روی روبالشیِ عـاشق خود می دوزد .     با تو بودن خـوبست     تو ... ادامه مطلب

    من را به غیرعشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن   بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن با ... ادامه مطلب

        تا زتار نفسم نغمهً هو می ریزد دلم از هیمنهً عشق فرو می ریزد گرچه لب بسته ام ای عشق ... ادامه مطلب

        دوباره  شب  که  میرسد ،  پر  از  ستاره  میشوم دوباره  واژه های خیس ،  پر از  ترانه  میشوم دوباره  باد  میبرد ، ... ادامه مطلب

          محتسب در نیمه شب جایی رسید در بُن بازار  ، مستی خفته دید گفت: هان مستی، چه خوردستی؟ بگو گفت از آن خوردم ... ادامه مطلب

    این عشق ماندنی این شعر بودنی  این لحظه های با تو نشستن  سرودنی ست این لحظه های ناب  در لحظه های بی خودی و مستی  شعر ... ادامه مطلب

      چشمک ستاره ها رو می شمردیم یادته ؟  واسه تنهایی شب غصه می خوردیم یادته ؟ من مثه سایه ی تو ، تو واسه من ... ادامه مطلب

    پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکی است حرم ودیر یکی سبحه و پیمانه یکی است این همه جنگ و جدل حاصل ... ادامه مطلب